نقد و بررسی عرفان و عقاید اشو
عرفان اوشو یکی دیگر از عرفان های نو ظهور است که سعی در انحراف بشریت دارد.
اوشو کسی است که از ۶۰۰ الی ۷۰۰ کتابی که از وی به چاپ رسیده هیچکدام رو خود ننوشته و این کتاب ها در واقع مجموعه سخنرانی های او هستند که به چاپ رسیده اند. در این مقاله سعی شده شما با عقاید و تفکرات این عرفان کاذب آشنا شوید.
معنویت از دیدگاه اشو
همین طور در آثار اشو شعار عرفان و معنویت زیاد تکرار شده و بسیاری از مخاطبین اشو، اندیشه‌های اشو را با هدف رشد معنوی مطالعه می‌کنند. پاره‌ای دیگر تصور می‌کنند که اندیشه‌های اشو با معارف اسلامی سازگار است؛ به این دلیل که هم خدا و هم نام پیامبران و هم بهشت و جهنم در نوشته‌های اشو آمده است. اما آیا به راستی مراد اشو از بهشت و جهنم، همان رستاخیز موجود در متون اسلامی است؟
اشو از آنجا که دین را تجربه فردی می­داند و هدف ادیان را سیر درونی می­شمارد، بسیاری از تعالیم مهم و اساسی ادیان را به صورت دنیوی و فردی تأویل می­کند. او از اساس، حقایقی به نام بهشت و جهنم را نمی­پذیرد و بهشت و جهنم را اولاً، امری فردی و درونی و ثانیاً، دنیوی می‌داند که در زندگی روزمره قابل تحقق است؛ «از جهنم نهراس! آری، نوعی از بهشت و جهنم وجود دارد که حالتی روانی در وجود توست و به جا و مکانی ویژه در زمین یا آسمان هیچ ربطی ندارد. این پندار را دور بینداز، دین به این مهملات ربطی ندارد»[۱] وی با همین نگاه معتقد است که انسان می‏تواند بهشت و جهنم را بیافریند و در همین عالم به خلق آنها همت گمارد و آنها را در همین زندگی تجربه کند.[۲]
معاد در مکتب اشو
اشو به صراحت، روز واپسین و معاد را انکار می­کند و برای این مسأله این گونه دلیل می‌آورد: خداوند، قبلاً در مورد تو قضاوت کرده‌است و این چیزی نیست که قرار باشد در آینده اتفاق بیفتد، بلکه قبلاً اتفاق افتاده‌ است. در مورد مسأله روز رستاخیز نگران نباش؛ به ترس نیازی نیست… همان لحظه­ای که خداوند تو را آفرید، در مورد تو قضاوت هم کرده ‌است.[۳]
او قدم فراتر می­گذارد و با بیانی که به «جبر» نزدیک است، خداوند را مسئول اشتباهات انسان معرفی می‌کند؛ «تو مخلوق خدا هستی، اگر اشتباهی رخ بدهد، او مسئول توست، نه تو! اگر تو به گمراهی بروی، او مسئول است، نه خودت. تو چطور می­توانی مسئول باشی؟! اگر تو نقشه‌ای بکشی و غلط از آب درآید، کسی نمی­تواند بگوید خود نقشه مقصر بوده‌است».[۴]
شگفتا! اشو که فلسفه خوانده و به گفته خودش فلسفه تدریس نموده، چطور به این وضوح مرتکب مغالطه‌ای فاحش می­شود؟! آیا قیاس موجودی مختار و صاحب اراده مثل اشو، با نقشه‌ای مکتوب و رسم‌الخطی بی­جان، صحیح است؟!
روشن است نتیجه­ای که اشو از بیان بالا می­گیرد، بعد از انکار رستاخیر، اثبات آزادی انسان است؛ بنابراین، لازم نیست از خدایی خیالی که در پایان جهان از تو بازخواست می‌کند که چه کرده­ای و چه نکرده­ای، بترسی! او قبلاً داوری کرده و تو آزاد هستی و لحظه­ای که شخص بداند تماماً آزاد است تا خودش باشد؛ زندگی پویایی آغاز می­شود.[۵]
صفات الهی در مکتب اشو
از این کلام به روشنی استفاده می‏شود که اشو خدا را با صفت عدالتش نمی‏شناسد و آزادی انسان را با نفی رستاخیز اثبات می‏کند. خدایی که اشو در این جملات معرفی می‏کند، خدایی است که انسان را موجودی یله و رها می‏پسندد، نه موجودی که باید با بندگی خدا به قله معرفت او و آنگاه به بهشت برین قدم گذارد.
مهم­ترین ایراد گفته بالا این است که اشو، خدایی را می‌پذیرد که حکمتی در کارهایش وجود ندارد و خالقی را معرفی می‌کند که انسان را آفریده و فقط او را مأمور به ایجاد پویایی و خلق شادی در زندگی چند روزه دنیا نموده‌است، نه چیز دیگری!
وی اساساً نه فقط ادیان موجود، بلکه تمامی مکاتب و جهان‌بینی­ها را بی­اعتبار می­داند و انسانِ مطلوب را کسی می­داند که به هیچ سنتی تعلق ندارد و تمامی باورها را دور ریخته است. سر سپردن به حقیقت، یعنی این که من به هیچ سنتی تعلق نخواهم داشت. فقط زمانی باور خواهم کرد که خودم بدانم، نه قبل از آن.[۶]
به راستی مگر نه این است که مجموعه اندیشه‌های اشو، خود یک نظام اعتقادی است که چه بخواهیم، چه نخواهیم، خود یک سنت است؟ مگر غیر از این است که اشو دارای باورهایی است که وی اصرار به صحت آن باورها دارد و فقط باورهای خود را حقیقت می‌داند؟ باید پرسید اگر تمامی جهان‌بینی‌ها دور ریختنی‌اند، صحت نظام معرفتی و باورهایی که اشو عرضه می‌کند، چگونه اثبات می‌شوند؟ با چه میزانی است که مکتب اشو از دیگر مکاتب استثنا می‌شود و حکم عامی که اشو در مورد همه مکاتب ادعا می‌کند، شامل مکتب خودش نمی‌شود؟
بهشت و جهنم در مکتب اشو
او بهشت و جهنم را زاییده «ترس» و «زیاده‌خواهی» بشر می­داند؛ «ترس و زیاده‌خواهی دو روی یک سکه‌اند. ترس، جهنم را آفریده‌ است و زیاده‌خواهی، بهشت را. آنها فرافکنی ترس و زیاده‌خواهی­اند».[۷]
بنابراین، طبیعی است که اشو به صراحت، قیامت و روز رستاخیز را منکر شود.[۸] از منظر وی، هر چه بشر در ناخودآگاه ذهن خود از بهشت انتظار دارد، در همین جهان قابل تحقق است؛ «هستی آماده است. بهشت همین جاست و در هیچ جای دیگری نیست».[۹]
نگرش اشو، به دین و دیانت به اینجا ختم می­شود که دستورات شریعتی ادیان، در نگاه او، بیهوده و بی‌فایده جلوه کنند؛ «هیچ نیازی به عبادت نیست، هیچ نیازی به کندوکاو کتاب­ها نیست؛ هیچ نیازی به نبش قبر تعالیم سنتی و رمز آلود و کهنه نیست. تو می­توانی در عین سادگی و بدون هیچ هیاهویی حقیقت را بیابی».[۱۰]
وی تمامی باورها را به سخره می­گیرد و تنها راه کشف و شهود را پاک شدن از تمام باورها می‌داند؛ هر باوری دشمنِ جست­وجوی حقیقت است؛ پس، یک هندو یا مسیحی نشو! یک فرد بی­خدا و یا یک فرد با خدا نشو! هیچ نیازی به این کار نیست… پس تمامی باورها و تمامی دروغ‌هایی را که دیگران به تو آموخته‌اند، دور بینداز! پاک، تهی و نادان پیش برو تا گنج خرد درونی­ات را بیابی. این گنج آنجاست و منتظر توست تا با دست‌های خالی بیایی. مراقبه، یعنی با دست خالی به درون گام نهادن؛ خالی از تمام باورها و بینش­ها.[۱۱]
اشو بعد از نقل یک تجربه شخصی از خود در مورد زندگی قبلی(ادوار قبلی که همان تناسخ است) به مریدان خود می­گوید: هر چیزی که ممکن است در ذهن شما نظام فکری ایجاد کند، قیچی کنید!… اصرار دارم، بارها و بارها این را می­گویم که هر چیزی که بر اساس تجربه شخصی‌تان نیست، در حد فرضیه بپذیرید و آن را جزو باورتان قرار ندهید.[۱۲]
ادیان الهی در مکتب اشو
از آنجا که اشو تمامی تعلیمات ادیان و سنت­های گذشتگان را فاسد و دور ریختنی می­داند، عصیان علیه آنها را خوش می­دارد و این کار را عملی ماجراجویانه می­داند، که بستر رشد و تهذیب انسان را فراهم می‌کند؛[۱۳] «چه خوش است عصیان کردن علیه تمام چیزهایی که فاسد شده­اند! علیه تمام چیزهای زشت، مرده و گندیده».
از همین زاویه است که از نظر اشو، تمامی متون مقدس توصیفاتی بی­نتیجه­اند؛ هیچ کس نمی‌تواند حقیقت را توصیف کند؛ نه کتاب­های مقدس، نه وداها!… نمی­توانند آن را تشریح کنند؛ آنها سعی کرده­اند، اشاراتی کرده­اند، ولی همه تلاش­ها بی­نتیجه بوده‌است و هیچ تلاشی به موفقیت نخواهد رسید.[۱۴]
به راستی چرا هیچ کس نتوانسته حقیقت را بفهمد و بیابد! و این تنها اشو است که توانسته به حقیقت دست بیابد؟ اگر قرار باشد هیچ کس نتواند حقیقت را توصیف کند، اشو در تعلیماتش چه چیزی را دنبال می‌کند و آنچه اشو به توصیفش می‌پردازد، چیست؟ اگر هیچ تلاشی هرگز موفق نخواهد بود، تلاش اشو چه سر انجامی خواهد داشت؟
مربی‌گری اشو
پروسه دین‌زدایی اشو، در عرصه مربی­گری نیز نمایان است؛ مرشد مورد تأیید اشو، کسی است که مشخصات مذکور را دارد و در بیان اشو، اصولاً سنت­شکنی مساوی است با حقیقت­یابی! تو باید با یک مرشد زنده و حقیقی ارتباط برقرار کنی! مرشد زنده و حقیقی کسی است که سنت‌گرا نیست، سنت‌شکن است. هرگاه با مرشدی سنت­گرا برخورد کردی، بدان که او حقیقی نیست و گرنه سنت‌گرا نمی­بود.[۱۵]
به همین جهت، وی تمامی سنت‏ها و مناسک و آداب جمعی ادیان را لغو می­خواند: «[برای یافتن حقیقت] به جایی رفتن نیاز نیست. در حقیقت، چیزی تحت عنوان راه، سفر زیارتی و زیارت وجود ندارد. تنها مانع، خود شمایید».[۱۶]
اشو معرفت دینی را تنها در «تجربه دین‌داری و احساس تشکر از هستی» منحصر می­داند؛ نه دارای کیش و آیین خاص بودن. نتیجه اینکه دین جمعی در آثار اشو به دور ریخته می­شود و دین کاملاً شخصی و در یک احساس و تجربه درونی خلاصه می­شود. اشو با برجسته کردن همین احساس درونی می­گوید: «تو با دارا بودن این احساس، دین‌دار می­شوی؛ نه با مسیحی یا هندو بودن، فقط با قدردان بودن».[۱۷]
نکته قابل ذکر در این فراز این است که اگر چه اشو به درستی اشاره می‌کند که مانع سلوک معنوی، نفس و هواهای آن است، ولی بدون فاصله مرتکب یک مغالطه می‌شود و ادعا می‌کند سفرهای زیارتی و اماکن مقدس نمی‌توانند سهمی در سلوک معنوی انسان داشته باشند و هیچ چیزی نمی‌تواند انسان را در این مسیر مدد رساند. باید گفت به همان دلیلی که اشو خود اقدام به تأسیس مرکز مراقبه‌ای در «پونا» (شهری در هند) نمود و به همان علتی که دیگران را به حضور در «اشو پارک» تشویق می‌نمود، مراکز زیارتی نیز می‌توانند دارای آثار روحانی باشند تا انسان در چنین مراکزی بهتر بتواند به تهذیب نفس و پالایش روح بپردازد.
چنین مغالطه‌ها و تناقض‌هایی به کرات در کلام و مرام اشو دیده می‌شود؛ چنانکه وی مریدانش را به سنت‌شکنی ترغیب می‌کند و از طرف دیگر خود به بعضی از سنت‌های هندی دعوت می‌کند. نه سنت‌شکنی مساوی با حقیقت‌یابی و نه دعوت به هر سنتی، برابر با رستگاری است. دو وصف «تازگی» و «کهنگی» به طور ذاتی، نه دربردارنده بیهودگی‏اند، نه کارآمدی. نه پیوند‏ خورده با حق‏اند و نه ملازم با بطلان.
از این رو اگر در مرام اشو حقایقی مانند بهشت و جهنم وجود دارد؛ اولا با بهشت و جهنم در متون دینی سازگاری ندارد، دوم این که اشو از آن جا که مخاطبین خود را به دوری از تعقل‌ورزی دعوت می‌کند، اجازه نمی‌دهد که مخاطبان اشو عالم رستاخیز را با براهین عقلی به اثبات برسانند. چرا که در متون اسلامی بیش از همه بر حکم عقل، برای اثبات قیامت تأکید شده است. اشو عقل و ادراک عقلی را از حوزه معنویت خارج ساخته تا مریدانش تنها به گواهی اشو بسنده کرده و بدون استفاده از پیامبر درونی خویش(عقل) به پیامبری بیرونی(البته از نوع دروغینش) به نام اشو، دل دهند.
گفتاری عجیب از اشو
مناسب است این نوشتار را با یک گفتار از اشو به پایان ببریم. وی خود بارها و بارها به مریدانش یادآور می‏شد که حرف‏های متناقض زیاد دارد و هوادارانش باید او را این‏گونه بپذیرند و با همین مرام ادامه دهند.
من خودم را نقض می‏کنم. وقتش رسیده که شما این را درک کنید. من نقض کردن خودم را ادامه خواهم داد. این یکی از راه‏هایی است که استفاده می‏کنم. من به نقض کردن خودم ادامه می‏دهم و هر‏چه را که گفته‏ام نقض خواهم کرد. حتی یک جمله را باقی نمی‏گذارم که نقض نکنم این یک روش است.
ادامه دارد…
  کارشناس ارشد عرفان‌های کاذب؛
حجت الاسلام حمزه شریفی دوست
خبرگذاری رسا

 

[1]. دل به دریا بزن، اشو ص ۷۳
[۲]. ر.ک. چراغ راه خود باش، اشو ص ۹۹
[۳]. شهامت، اشو، ترجمه خدیخه تقی پور ص ۱۲۷
[۴]. همان ص ۱۲۷
[۵]. همان ص ۱۲۷
[۶]. من درس شهامت می­دهم، اشو ص ۷۲
[۷]. با خود یکی شو، اشو ص ۹۰
[۸]. ر.ک. شهامت، اشو ص ۱۲۷
[۹]. آینده طلایی، اشو ص ۱۴۵
[۱۰]. من درس شهامت می­دهم، اشو ص ۹۸
[۱۱]. با خود یکی شو، اشو ص ۴۰
[۱۲]. شهامت، اشو ص ۱۷۰
[۱۳]ر.ک. همان ص۹۰
[۱۴]. همان ص ۱۸۶
[۱۵]. همان، ص ۴۰
[۱۶]. راز بزرگ، اشو ص ۱۳۶
[۱۷]. مراقبه هنرشور و سرمستی، اشو ص65

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *