برخى بلاها و مصائب آثار و نتیجه اعمال خود انسان هاست، از این رو نسبت به برخى مؤمنین مى توان گفت؛ آن ها خود باعث فرو فرستادن بلا از جانب خداوند هستند،

 یعنی در طول زندگى لغزش هایى از آن ها سر مى زند که مستوجب تنبیه است و خداوند به خاطر ایمان این اشخاص عذاب آن ها را در قالب بلا در این دنیا فرو مى فرستد و عذاب آن ها را به آخرت محوّل نمى کند و به این وسیله آن ها را از آلودگى پاک کرده و آماده متنعّم شدن از نعمت هاى اخروى مى گرداند. در حدیثى از امام صادق(ع) نقل شده که فرمودند: «انّ العبد اذا کثرت ذنوبه و لم یکن عنده من العمل ما یکفرها ابتلأه بالحزن لیکفرها;[1][1] هنگامى که بنده اى گناهانش افزون شود و اعمالى که آن را جبران کند نداشته باشد، خداوند او را گرفتار اندوه مى کند تا گناهانش را پاک کند.» این سؤال که چرا خداوند بر مؤمنین بلا مى فرستد ناشى از محدودنگرى عدّه اى از انسان ها است که تصوّر مى کنند عالم محدود به همین دنیا است، لذا به مجرّد وارد آمدن سختى و مشکلات، داد سخن در مى دهند که چرا انسان هاى مؤمن که محبوب خداوند هستند دچار این سختى ها و مصائب مى شوند، ولى اگر از فلسفه بلاها اطلاع کافى پیدا کنند و بدانند صبر و استقامت در برابر مصائب چه میزان اجر و ثواب اخروى به دنبال دارد، دیگر چنین پرسشى به ذهن آنان خطور نخواهد کرد. خداوند متعال مى فرماید: «……وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ ( 5 ) الَّذِینَ إِذَآ أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَیْهِ رَ جِعُونَ ( 6 ) أُوْلَـئکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُوْلَـئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ ;[2][2] و بشارت ده به استقامت کنندگان، کسانى که هرگاه مصیبتى به آن ها رسد مى گویند: ما از خدایم و به سوى او باز مى گردیم، این ها همان ها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آن ها هدایت یافتگانند.» پس روشن است عالم، مجموعه از دنیا و آخرت است و سهم دنیا نسبت به آخرت آن قدر کوتاه و ناچیز است که قابل مقایسه نیست،[3][3] حال اگر نعمت ها و آسایش مؤمنین در آخرت را در نظر بگیریم به راحتى حکم مى کنیم این بلاها در مقابل نعمت هاى اخروى هیچ است.[4][4] براى نمونه شخصى براى قبول شدن در کنکور وقت زیادى صرف مى کند و سختى زیادى را تحمّل مى کند، ولى این وقت و این سختى با توجه به سربلند شدن در امتحان و تغییر سرنوشت زندگى او و نیز دیگر فوائد آن، بسیار ناچیز است. نسبى بودن بلا و نعمت مصیبت ها و بلاها از جانب خداوند نعمت اند، همان گونه که نعمت هاى ظاهرى نعمت اند، به این معنى که خداوند نعمت ها و در مقابل سختى ها را بر انسان فرو فرستاده و این ها در واقع وسیله اند براى تعالى انسان، پس آن چه از جانب خداوند به انسان مى رسد خیر است و موجب ترقى و کمال انسان است، ولى ممکن است برخى انسان ها با اختیار خود از این وسائل، زمینه تکامل و تعالى خود را فراهم کنند. پس این وسائل براى آن ها نعمت خواهد بود، خواه به شکل بلا و مصیبت باشد و خواه به شکل نعمت و رفاه، ممکن است برخى دیگر از این ابزار هدایت، درست استفاده نکنند که در این صورت این ابزار براى آن ها بلا و نقمت خواهد بود، خواه به شکل مصیبت و بلا باشد و خواه در قالب رفاه و آسایش دنیوى باشد.[5][5] پس در هر شرائط، نقش اساسى و تعیین کننده را انسان ایفاء مى کند و عکس العمل انسان در برابر آن ها، نعمت یا نقمت بودن را معین مى کند، از این رو ممکن است آن چه به انسان مى رسد در قالب بلا و سختى ظهور کند، ولى انسان با عکس العمل مناسب به نحو مطلوبى از آن استفاده کند و به تعالى روح خود بپردازد. شهید مطهرى در این باره مى گوید: از این نکته نباید غفلت ورزید، مصائب وقتى نعمت هستند که انسان از آن ها بهره بردارى کند و با صبر و استقامت و مواجهه با دشوارى هایى که مصائب تولید مى کنند روح خود را کمال بخشد، امّا اگر انسان در برابر سختى ها فرار را انتخاب کند و ناله و شکوه سر دهد، در این صورت بلا براى او واقعاً بلاست.»[6][6] فوائد بلاها آن چه گفتار گذشته را تأیید مى سازد و فلسفه نزول بلا را براى مؤمنین و اولیاء الهى آشکار مى کند، لطف و نعمت پنهان و پوشیده شده در چهره بلا و گرفتارى است، بلاها هر چند به ظاهر سختى و محنت هستند ولى آثار و فوائدى دارند که آن ها را در ردیف برترین نعمت هاى الهى قرار مى دهد، از این رو در ادامه به ذکر پاره اى از فوائد آن ها اشاره مى کنیم: خارج کردن تکبر از قلوب انسان‌ها یکى از فوائد بلاها خارج کردن تکبّر و غرور از قلوب انسان ها و جایگزین نمودن تذلّل و خوارى در جانهاست.[7][7]انسان در طول زندگى خود شاهد تضاد و جنگ دو بُعد جسمانى و روحانى خویش است، و مصائب با نشان دادن ذلّت و فقر انسان به او، او را در این جنگ یارى مى رساند و زمینه پیروزى بُعد روحانى بر بُعد جسمانى و شهوانى را فراهم مى کند. بلاء وسیله تذکّر و یادآورى انسان همچون مسافرى است که در مسیر زندگى خود در حرکت است و اگر در طول مسیر همیشه در رفاه و آسایش باشد ممکن است غفلت بر او چیره شود و او را از مسیر اصلى و هدف نهایى باز دارد، از این رو خداوند که أرحم الراحمین و از همگان نسبت به انسان مهربان تر است، زنگ بیدار باش را براى انسان در قالب بلا و سختى به صدا در مى آورد و انسان را از عواقب خطرناک ضلالت و گمراهى باخبر مى سازد. خداوند متعال مى فرماید: «وَلَقَدْ أَخَذْنَآءَالَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِینَ وَنَقْص مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ ;[8][8] و ما نزدیکان و قوم فرعون را به خشکسالى و کمبود میوه ها گرفتار کردیم شاید متذکّر گردند.» همچنین امیر مؤمنان على(ع) مى فرماید: «انَّ اللّه یبتلى عبادَهُ عند الأَعمال السَیِّئة بنقص الثمرات و حبسِ البرکات و إغلاقِ خزائِنِ الخَیْرات لیتوبَ تائبٌ و یُقْطِعَ مُقْطِعٌ وَ یَتَذَکَّرَ متذکِّرٌ;[9][9] خداوند بندگان خویش را به هنگامى که کارهاى بد انجام مى دهند با کمبود میوه ها و جلوگیرى از نزول برکات و بستن در گنج هاى خیرات به روى آنان آزمایش مى کند.» اجر و پاداش اخروى بدیهى است که خداوند به کسى ظلم نمى کند «وَأَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلاَّم لِّلْعَبِیدِ;[10][10] و خداوند هرگز به بندگان ظلم نمى کند.» و در کتب کلامى و اعتقادى تحت عنوان «اعواض الآلام; عوض هاى سختى ها و رنج ها» بیان شده سختى ها و مصائبى که از جانب خداوند به انسان ها مى سد در آخرت جبران مى شود. گذشته از این مطلب صبر و استقامت در برابر شدائد و مصائب و پیمودن راه سعادت و تکامل در شرائط سخت و دشوار، أجر و پاداش اخروى بسیارى را نصیب انسان خواهد نمود، چنان که در روایتى نقل شده روزى عبداللّه بن ابى یعفور نزد امام صادق(ع) به شکوه و گلایه پرداخت که من همیشه در سختى و بیمارى به سر مى برم، امام(ع) در جواب فرمودند: «لو یعلم المؤمن ما له من الأجر فى المصائب لتمنّى أنّه قرض بالمقاریض;[11][11] اگر شخص مؤمن بداند که پایدارى در برابر مصائب و سختى ها چه اندازه اجر و ثواب دارد آروز مى کند که بدن او با قیچى قطعه قطعه شود» سختى باعث تکامل بلاها و سختى ها زمینه ساز سعادت و کمال هستند و به تعبیر استاد مطهرى «بدهای ما در خوبى ها و زائیده آن ها هستند.»[12][12] و در منطق عقل و شرع سختى ها انسان را آبدیده مى کنند و او را به آسایش و سعادت مى رسانند و نیروهاى بالقوّه او را در مسیر پیشرفت و تکامل به فعلیت مى رسانند «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا;[13][13] همانا به همراه هر سختى آسایش و راحتى است.» آرى اگر انسان در ناز و نعمت و آسایش به سر ببرد نمى توان توقع داشت که سخت کوش و توانمند شود چرا که اگر شخصى مى خواهد فنّ شناگرى را یاد بگیرد تا سختى و مرارت فرو رفتن هاى مکرّر در آب را لمس نکند شناگر خوبى نخواهد شد. امیرمؤمنان على(ع) در فرازى از سخنان خود مى فرمایند: «درختان بیابانى (که از مراقبت و رسیدگى باغبان محرومند) چوب محکم تر و دوام بیشترى دارند درختان باغتان (که دائماً مراقبت شده اند) نازک پوست و بى دوام ترند.»[14][14] شناخته شدن صابرین خداوند متعال مى فرماید: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنکُمْ وَالصَّابِرِینَ وَ نَبْلُوَاْ أَخْبَارَکُمْ ;[15][15] ما همه شما را قطعاً آزمایش مى کنیم تا معلوم شود مجاهدان واقعى و صابران از میان شما کیانند؟ و اخبار شما را بیازمائیم.» البته ذکر این نکته لازم است که این آزمایش ها براى علم پیدا کردن خداوند نیست چرا که خداوند بر همه چیز عالم است، بلکه براى آشکار شدن چهره انسان ها براى خودشان و دیگران است تا در روز قیامت حجّت و دلیل بر همگان تمام باشد. در حدیثى از امام رضا(ع) نقل شده که در مورد قول خداوند «لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً;[16][16] تا بیازماید که کدامین یک از شما نیکوکارترید.» فرمودند: خداوند بندگانش را خلق کرد تا آن ها را بواسطه تکلیف کردن طاعت و عبادتش، آزمایش کند، ولى نه براى تجربه و علم پیدا کردن، چرا که خداوند پیوسته عالم به هر چیز است.»[17][17] منابع: [1][1]. اصول کافى، کلینى، دارالکتب الاسلامیّه، ج 2، ص 444. [2][2]. بقره، 155ـ157. [3][3]. ر. ک به نهج البلاغه، خطبه 32. [4][4]. «قُلْ مَتَـعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ وَالاَْخِرَةُ خَیْرٌ لِّمَنِ اتَّقَى; بگو: سرمایه زندگى دنا ناچیز است و سراى آخرت براى کسى که پرهیزگار باشد بهتر است.» نساء، 77. [5][5]. ر.ک به مجموعه آثار، مرتضى مطهرى، صدرا، ج 1، ص 183. [6][6]. مجموعه آثار، همان [7][7]. نهج البلاغة، خطبه 238. [8][8]. اعراف، 30. [9][9]. نهج البلاغه، خطبه 143. برخی از نسخ بدین صورت است: ویقلع مقلع (شرح نهج البلاغه بحرانی جزء 3ص182خطبه 142) [10][10]. حج، 10. [11][11]. اصول کافى، همان، ص 255، و بحارالأنوار، مجلسى، ج 64، ص 212. [12][12]. مجموعه آثار، همان، ص 174. [13][13]. انشراح، 5. [14][14]. نهج البلاغه، نامه 45. [15][15]. محمد، 31. [16][16]. ملک، 2. [17][17]. التوحید، شیخ صدوق، جامعه مدرسین، ص 320، ح 2، و بحارالانوار، همان، ج 4، ص 80. مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *